ابرهای بغض در رؤیای بارانی شدنسینهها؛ دریاچهای در حال طوفانی شدن
پنجهی خونین بالشها پُر از پَرهای قوخوابها دنبال هم در حال طولانی شدن
زندگی آن مردِ نابینای تنهاییست که –چشمها را شسته در رؤیای نورانی شدن
قطرهای پلک مرا بدجور سنگین کرده استمثل اشک برهها در شام قربانی شدن
خوب میفهمم چه حالی دارد از بیهمدمیپا بانك اشعار شاعران معاصر...
ما را در سایت بانك اشعار شاعران معاصر دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : fshaeran-moaser2 بازدید : 171 تاريخ : پنجشنبه 24 آبان 1397 ساعت: 9:04